پنجشنبه 01 آذر 1403
EN

اخبار حج وزیارت

ولادت حضرت امام موسی کاظم (ع) را تبریک و تهنیت عرض مینمائیم.

579
0
م امام هفتم شیعیان جهان , موسى و لقب آن حضرت كاظم ( ع ) كنيه آن امام ابوالحسن و ابوابراهيم است .

شيعيان و دوستداران لقب باب الحوائج به آن حضرت داده اند .

تولد امام موسى كاظم ( ع ) روز يكشنبه هفتم ماه صفر سال 128 هجرى در ابواء اتفاق افتاد .

دوران امامت امام هفتم حضرت موسى بن جعفر ( ع )مقارن بود با سالهاى آخر خلافت منصور عباسى و در دوره خلافت هادى و سيزده سال از دوران خلافت هارون كه سختترين دوران عمر آن حضرت به شمار است .

امام موسى كاظم ( ع ) از حدود 21 سالگى بر اثر وصيت پدر بزرگوار و امرخداوند متعال به مقام بلند امامت رسيد , و زمان امامت آن حضرت سى و پنج سال و اندكى بود و مدت امامت آن حضرت از همه ائمه بيشتر بوده است , البته غيراز حضرت ولى عصر ( عج ) .

امام كاظم به تصديق همه مورخان , به زهد و عبادت بسيار معروف بوده است .

موسى بن جعفر از عبادت و سختكوشى به عبد صالح معروف و درسخاوت و بخشندگى مانند نياكان بزرگوار خود بود .

بدره‏هاى ( كيسه‏هاى ) سيصددينارى و چهارصد دينارى و دو هزار دينارى ميآورد و بر ناتوانان و نيازمندان تقسيم ميكرد .

از حضرت موسى كاظم روايت شده است كه فرمود : پدرم ( امام صادق - ع - ) پيوسته من را به سخاوت داشتن و كرم كردم سفارش ميكرد .

امام ( ع ) با آن كرم و بزرگوارى و بخشندگى خود لباس خشن بر تن ميكرد ,چنانكه نقل كردهاند : امام بسيار خشن پوش و روستايى لباس بود و اين خودنشان ديگرى است از بلندى روح و صفاى باطن و بياعتنايى آن امام به زرق و برقهاى گول زننده دنيا .

امام موسى كاظم ( ع ) نسبت به زن و فرزندان و زيردستان بسيار با عاطفه ومهربان بود .

هميشه در انديشه فقرا و بيچارگان بود , و پنهان و آشكار به آنهاكمك ميكرد .

برخى از فقراى مدينه او را شناخته بودند اما بعضى - پس از تبعيدحضرت از مدينه به بغداد - به كرم و بزرگواريش پى بردند و آن وجود عزيز راشناختند .

امام كاظم ( ع ) به تلاوت قرآن مجيد انس زيادى داشت .

قرآن را باصدايى حزين و خوش تلاوت ميكرد .

آن چنان كه مردم در اطراف خانه آن حضرت گردميآمدند و از روى شوق و رقت گريه ميكردند .

بدخواهانى بودند كه آن حضرت واجداد گراميش را - روى در روى - بد مي‏گفتند و سخنانى دور از ادب به زبان مي‏راندند , ولى آن حضرت با بردبارى و شكيبايى با آنها روبرو مي‏شد , و حتى گاهى با احسان آنها را به صلاح مي‏آورد , و تنبيه مي‏فرمود .

لقب كاظم از همين جا پيدا شد .

كاظم يعنى : نگهدارنده و فروخورنده خشم .

اين رفتار در برابر كسى يا كسانى بوده كه از راه جهالت و نادانى يا به تحريك دشمنان به اين كارهاى زشت و دور از ادب دست مي‏زدند .

رفتار حكيمانه و صبورانه آن حضرت ( ع ) كم كم , بر آنان حقانيت خاندان عصمت و اهل بيت ( ع ) را روشن مي‏ساخت , اما آنجا كه پاى گفتن كلمه حق - در برابر سلطان و خليفه ستمگرى - پيش مي‏آمد , امام كاظم ( ع ) مي‏فرمود : قل الحق و لو كان فيه هلاكك يعنى : حق را بگو اگرچه آن حقگويى موجب هلاك تو باشد .

ارزش والاى حق به اندازه‏اى است كه بايد افراد در مقابل حفظ آن نابود شوند .

در فروتنى - مانند صفات شايسته ديگر خود - نمونه بود .

با فقرا مي نشست و از بينوايان دلجويى مي‏كرد .

بنده را با آزاد مساوى مي‏دانست ومي‏فرمود همه , فرزندان آدم و آفريده‏هاى خداييم .

از ابوحنيفه نقل شده است كه گفت : او را در كودكى ديدم و از اوپرسشهايى كردم چنان پاسخ داد كه گويى از سرچشمه ولايت سيراب شده است .

براستى امام موسى بن جعفر ( ع ) فقيهى دانا و توانا و متكلمى مقتدر و زبردست بود .

محمد بن نعمان نيز ميگويد : موسى بن جعفر را دريايى بي پايان ديدم كه مي‏جوشيدو مي‏خروشيد و بذرهاى دانش به هر سو ميپراكند .

امام ( ع ) در سنگر تعليم حقايق و مبارزه 

نشر فقه جعفرى و اخلاق و تفسير و كلام كه از زمان حضرت صادق ( ع ) و پيش از آن در زمان امام محمد باقر ( ع ) آغاز و عملى شده بود , در زمان حضرت امام موسى كاظم ( ع ) نيز به پيروى از سيره نياكان بزرگوارش همچنان ادامه داشت ,تا مردم بيش از پيش به خط مستقيم امامت و حقايق مكتب جعفرى آشنا گردند , واين مشعل فروزان را از وراى اعصار و قرون به آيندگان برسانند .

خلفاى عباسى بنا به روش ستمگرانه و زياده روى در عيش و عشرت , هميشه درصدد نابودى بنى هاشم بودند تا اولاد على ( ع ) را با داشتن علم و سيادت ازصحنه سياست و تعليم و ارشاد كنار زنند , و دست آنها را از كارهاى كشور اسلامى كوتاه نمايند . 

در سالهاى آخر خلافت منصور دوانيقى كه مصادف با نخستين سالهاى امامت حضرت موسى بن جعفر ( ع ) بود بسيارى از سادات شورشى - كه نوعا از عالمان وشجاعان و متقيان و حق طلبان اهل بيت پيامبر ( ص ) بودند و با امامان نسبت نزديك داشتند - شهيد شدند .

اين بزرگان براى دفع ستم و نشر منشور عدالت وامر به معروف و نهى از منكر , به پا مي‏خاستند و سرانجام با اهداء جان خويش ,به جوهر اصلى تعاليم اسلام جان مي‏دادند , و جانهاى خفته را بيدار مي‏كردند .

طلوعها و غروبها را در آباديهاى اسلامى به رنگ ارغوانى درمي‏آوردند و بر در وديوار شهرها نقش جاويد مي‏نگاشتند و بانگ اذان مؤذنان را بر مأ ذنه هاى مساجداسلام شعله ور مي ساختند .

در مدينه از كارگزاران مهدى عباسى فرزند منصور دوانيقى در عمل , همان رفتار زشت دودمان سياه بنى اميه را پيش گرفتند , و نسبت به آل على ( ع )آنچه توانستند بدرفتارى كردند .

داستان دردناك فخ در زمان هادى عباسى پيش آمد .

علت بروز اين واقعه اين بود كه حسين بن على بن عابد از اولادحضرت امام حسن ( ع ) كه از افتخارات سادات حسنى و از بزرگان علماى مدينه و رئيس قوم بود , به يارى عده اى از سادات و شيعيان در برابر بيدادگرى عبدالعزيز عمرى كه مسلط بر مدينه شده بود , قيام كردند و با شجاعت ورشادت خاص در سرزمين فخ عده زيادى از مخالفان را كشتند , سرانجام دشمنان دژخيم اين سادات شجاع را در تنگناى محاصره قرار دادند و به شهادت رساندند وعده اى را نيز اسير كردند . 

 
اين خلفاى ستمگر صدها سيد را زير ديوارهاى و ميان ستونها گچ گرفتند , و صدها تن را نيز در تاريكى زندانها حبس كردند و به قتل رساندند .

عجب آنكه اين همه جنايتها را زيرپوشش اسلامى و به منظور فرو خواباندن فتنه انجام مي دادند .

حضرت موسى بن جعفر ( ع ) را هرگز در چنين وضعى و با ديدن و شنيدن آن همه مناظر دردناك و ظلمهاى بسيار , آرامشى نبود .

امام به روشنى مي ديد كه خلفاى ستمگر در پى تباه كردن و از بين بردن اصول اسلامى و انساني اند .

امام كاظم ( ع )سالها مورد اذيت و آزار و تعقيب و زجر بود , و در مدتى كه از 4 سال تا 14سال نوشته اند تحت نظر و در تبعيد و زندانها و تك سلولها و سياهي چالهاى بغداد- در غل و زنجير - به سر مي برد .

امام موسى بن جعفر ( ع ) بي آنكه - در مراقبت از دستگاه جبار هارونى -بيمى بدل راه دهد به خاندان و بازماندگان سادات رسيدگى مي كرد و از گردآورى وحفظ آنان و جهت دادن به بقاياى آنان غفلت نداشت .

آن زمان كه امام ( ع )در مدينه بود , هارون كسانى را بر حضرت گماشته بود تا از آنچه در گوشه وكنار خانه امام ( ع ) مي گذرد , وى را آگاه كنند .

هارون از محبوبيت بسيار ومعنويت نافذ امام ( ع ) سخت بيمناك بود .

چنانكه نوشته اند كه هارون , درباره امام موسى بن جعفر ( ع ) مي گفت : مي ترسم فتنه اى بر پا كند كه خونها ريخته شود و پيداست كه اين قيامهاى مقدس را كه سادات علوى و شيعيان خاص رهبرى مي كردند و گاه خود در متن آن قيامها و اقدامهاى شجاعانه بودند از نظردستگاه حاكم غرق در عيش و تنعم به ناحق فتنه ناميده مي شد .

از سوى ديگراين بيان هارون نشانگر آن است كه امام ( ع ) لحظه اى از رفع ظلم و واژگون كردن دستگاه جباران غافل نبوده است .

وقتى مهدى عباسى به امام ( ع ) مي گويد : آيا من را از خروج خويش در ايمنى قرار مي دهى نشانگر هراسى است كه دستگاه ستمگر عباسى از امام ( ع ) و ياران و شيعيانش داشته است .

به راستى نفوذمعنوى امام موسى ( ع ) در دستگاه حاكم به حدى بود كه كسانى مانند على بن يقطين صدراعظم ( وزير ) دولت عباسى , از دوستداران حضرت موسى بن جعفر ( ع ) بودندو به دستورات حضرت عمل مي كردند .

سخن چينان دستگاه از على بن يقطين در نزد هارون سخن ها گفته و بدگويي هاكرده بودند , ولى امام ( ع ) به وى دستور فرمود با روش ماهران و تاكتيك خاص اغفالگرانه ( تقيه ) كه در مواردى , براى رد گمى حيله هاى دشمن ضرورى و شكلى ازمبارزه پنهانى است , در دستگاه هارون بماند و به كمك شيعيان و هواخواهان آل على ( ع ) و تزويج مذهب و پيشرفت كار اصحاب حق , همچنان پاى فشارد - بيآنكه دشمن خونخوار را از اين امر آگاهى حاصل شود - .

سرانجام بدگوييهايى كه اطرافيان از امام كاظم ( ع ) كردند در وجود هارون كارگر افتاد و در سفرى كه در سال 179 ه . ق به حج رفت , بيش از پيش به عظمت معنوى امام ( ع ) و احترام خاصى كه مردم براى امام موسى الكاظم ( ع ) قائل بودند پى برد .

هارون سخت از اين جهت , نگران شد .

وقتى به مدينه آمد و قبر منور پيامبر اكرم ( ص ) را زيارت كرد , تصميم بر جلب و دستگيرى امام ( ع ) يعنى فرزند پيامبر گرفت .

هارون صاحب قصرهاى افسانه اى در سواحل دجله , و دارنده امپراطورى پهناور اسلامى كه آفتاب مي گفت بتاب كه هر كجابتابى كشور اسلامى و قلمرو من است ،, دستور داد چند كجاوه با كجاوه امام ( ع ) بستند و بعضى را نابهنگام و از راههاى ديگر ببرند , تا مردم ندانند كه امام ( ع ) را به كجا و با كدام كسان بردند , تا يأ س بر مردمان چيره شود و به نبودن رهبر حقيقى خويش خو گيرند و سر به شورش و بلوا برندارند و از تبعيدگاه امام ( ع ) بي خبر بمانند .

و اين همه بازگو كننده بيم و هراس دستگاه بود , از امام ( ع ) و از يارانى كه - گمان مي كرد - هميشه امام ( ع ) آماده خدمت دارد مي ترسيد , اين ياران با وفا - در چنين هنگامى - شمشيرها برافرازند و امام خود را به مدينه بازگردانند .

اين بود كه با خارج كردن دوكجاوه از دو دروازه شهر , اين امكان را از طرفداران آن حضرت گرفت و كار تبعيدامام ( ع ) را فريبكارانه و با احتياط انجام داد . 

هارون , امام موسى كاظم ( ع ) را - با چنين احتياطها و مراقبتهايى از مدينه تبعيد كرد .

هارون , ابتدا دستور داد امام هفتم ( ع ) را با غل و زنجير به بصره ببرندو به عيسى بن جعفر بن منصور كه حاكم بصره بود , نوشت , يك سال حضرت امام كاظم ( ع ) را زندانى كند , پس از يك سال والى بصره را به قتل امام ( ع )مأمور كرد .

عيسى از انجام دادن اين قتل عذر خواست .

هارون امام را به بغدادمنتقل كرد و به فضل بن ربيع سپرد .

مدتى حضرت كاظم ( ع ) در زندان فضل بود .

در اين مدت و در اين زندان امام ( ع ) پيوسته به عبادت و راز و نياز باخداوند متعال مشغول بود .

هارون , فصل را مأمور قتل امام ( ع ) كرد ولى فضل هم از اين كار كناره جست . 

چندين سال امام ( ع ) از اين زندان به آن زندان انتقال مي يافت .

در زندانهاى تاريك و سياه چالهاى دهشتناك , امام بزرگوار ما با محبوب و معشوق حقيقى خود ( الله ) راز و نياز مي كرد و خداوند متعال را بر اين توفيق عبادت كه نصيب وى شده است سپاسگزارى مي نمود .

عاقبت آن امام بزرگوار در سال 183 هجرى در سن 55 سالگى به دست مردى ستمكار به نام سندى بن شاهك و به دستور هارون مسموم و شهيد شد .

شگفت آنكه , هارون با توجه به شخصيت والاى موسى بن جعفر ( ع ) پس ازدرگذشت و شهادت امام نيز اصرار داشت تا مردم اين خلاف حقيقت را بپذيرند كه حضرت موسى بن جعفر ( ع ) مسموم نشده بلكه به مرگ طبيعى از دنيا رفته است ,اما حقيقت هرگز پنهان نمي ماند .

بدن مطهر آن امام بزرگوار را در مقابر قريش - در نزديكى بغداد - به خاك سپردند .

از آن زمان آن آرامگاه عظمت و جلال پيدا كرد , و مورد توجه خاص واقع گرديد , و شهر كاظمين از آن روز بنا شد و روى به آبادى گذاشت .

زنان و فرزندان حضرت موسى بن جعفر ( ع ) 

نخستين زوجه آن حضرت تكتم يا حميده يا نجمه داراى تقوا و فضيلت بوده و زنى بسيار عفيفه و بزرگوار و مادر امام هشتم شيعيان حضرت رضا ( ع ) است .

فرزندان حضرت موسى بن جعفر را 37 تن نوشته اند : 19 پسر و 18 دختر كه ارشدآنها حضرت على بن موسى الرضا ( ع ) وصى و امام بعد از آن امام بزرگوار بوده است .

حضرت احمد بن موسى ( شاهچراغ ) كه در شهر شيراز ایران مدفون است .

حضرت محمد بن موسى نيز كه در شيراز مدفون است .

حضرت حمزه بن موسى كه در رى مدفون مي باشد .

از دختران آن حضرت , حضرت فاطمه معصومه در قم مدفون است , و قبه وبارگاهى با عظمت دارد .

صفات و سجاياى حضرت موسى بن جعفر ( ع )
موسى بن جعفر ( ع ) به جرم حقگويى و به جرم ايمان و تقوا و علاقه مردم زندانى شد .

حضرت موسى بن جعفر را به جرم فضيلت و اينكه از هارون الرشيد درهمه صفات و سجايا و فضائل معنوى برتر بود به زندان انداختند .

شيخ مفيد درباره آن حضرت مي‏گويد : او عابدترين و فقيه ترين و بخشنده ترين و بزرگ منشترين مردم زمان خود بود , زياد تضرع و ابتهال به درگاه خداوند متعال داشت .

اين جمله را زياد تكرار مي‏كرد : اللهم انى أ شأ لك الراحة عند الموت و العفوعند الحساب ( خداوندا در آن زمان كه مرگ به سراغم آيد راحت و در آن هنگام كه در برابر حساب اعمال حاضرم كنى عفو را به من ارزانى دار ) .

امام موسى بن جعفر ( ع ) بسيار به سراغ فقرا ميرفت .

شبها در ظرفى پول و آرد و خرماميريخت و به وسايلى به فقراى مدينه ميرساند , در حالى كه آنها نميدانستند ازناحيه كسى است .

هيچكس مثل او حافظ قرآن نبود , با آواز خوشى قرآن ميخواند ,قرآن خواندنش حزن و اندوه مطبوعى به دل ميداد , شنوندگان از شنيدن قرآنش ميگريستند , مردم مدينه به او لقب زين المجتهدين داده بودند .

مردم مدينه روزى كه از رفتن امام خود به عراق آگاه شدند , شور و ول وله و غوغايى عجيب كردند .

آن روزها فقراى مدينه دانستند چه كسى شبها و روزها براى دلجويى به خانه آنها مي آمده است . 
 


 
۰۹:۴۶
 
کد مطلب: 20571
 
 

نظر دهید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.